فقط بخندید ! (لطیفه های کودکانه)
یه روز دو تا تنبل میرن بانک میزنن، اولی میگه بیا پولا رو بشمریم.
دومی میگه: ولش كن فردا رادیو میگه!
یک نمکدان پر نمک (لطیفه های کودکانه)
مکالمه در ساندویچ فروشی
مردی به ساندویچ فروشی رفت و گفت: آقا لطفاً یک ساندویچ مرغ به من بدهید. فقط گوجه فرنگی نگذارید.
ساندویچ فروش: گوجه فرنگی تمام شده، می خواهید به جایش خیار شور نگذاریم.
شخصی بود بسیار بد شانس ، هرکجا که پا می گذاشت اتفاقی رخ میداد . تااینکه مراسم جشن عروسی دختر ارباب شد و مامورین برای اینکه اتفاقی رخ ندهد او را از شهر یا روستا بیرون کردند و قرار شد عروسی که تمام شد دوباره به آنجا باز گردد .
روزی روزگازی مردی یه خربزه می خره تا ببره خونه و با خونوادش بخوره. اما توی راه وسوسه میشه كه این کار رو نکنه و با خودش فکر میکنه که خوبه این خربزه رو ببرم به رسم بزرگان گوشتشو بخورم و باقی شو كنار بگذارم تا اگر كسی از اینجا رد شد فكر كنه كه خانی از اینجا گذشته و گوشت خربزه رو خورده و پوستش رو انداخته اینجا.
سلام.میخوام براتون لطیفه بگم تا خستگی چند روز درس خواندن از تن شما بیرون بره. اماباید قول بدید از خنده دل درد نگیریدا!!
سلام بچه های خوب. بچه ها امروز میخوام خودمو با هنر عکاسیم که با گوشی بابام عکس گرفتم، نشونتون بدم. حالشو ببرید.
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.